جدول جو
جدول جو

معنی شفقت بردن - جستجوی لغت در جدول جو

شفقت بردن
(خَ تَ)
دلسوزی داشتن. رحمت آوردن. رقت آوردن:
شه چو شفقت برد فرازآیند
بر عملهای خویش بازآیند.
نظامی.
رحمتی کن که به سر میگردم
شفقتی بر که به جان میسوزم.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ شُ دَ)
مهربانی کردن. مهر ورزیدن. مهربانی نمودن: بر مجرمان و ظالمان شفقت کردم. (گلستان).
به دل بر او شفقت کن ولی مروبه سرش.
(گلستان)
لغت نامه دهخدا
نشان بردن دوپیل اند خرطوم درهم کشان زهر دو یکی برده خواهد نشان (نظامی) روسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تاب و توان بردن بردن شکیبایی از دست رفتن صبر و کشیب تاب و توان نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفقت کردن
تصویر نفقت کردن
نفقه کردن: شما بر رسول خدا نفقت مکنید که درویش شوید
فرهنگ لغت هوشیار